گاهی پیش می آید که یک پست را رمز دار میکنم،نه برای اینکه حرف خصوصی ای گفته باشم،نه، اصلا!

راستش. 

میدانید، من غم ها و ناراحتی هایم را رمز دار میکنم، تا شمارا فقط توی حالِ خوبم و روزهای قشنگم شریک کنم، نه برای اینکه، شما آدمِ روزهای سختِ من نباشید و نتوانید مرا در کنارِ نباتِ غمگین بپذیرید، اتفاقا شما آنقدر مهربان و لطیف هستید، که آدم بتواند خیلی راحت رویتان حساب باز کند.

من فقط دلم میخواهد یک نباتِ شاد و باانگیزه گوشه ی ذهنتان داشته باشید، نباتی که شجاعت این را دارد که هر زمانی اراده کند، قوی باشد! 

راستش من این نبات را خیلی دوست دارم.اتفاقا من نباتِ خسته و عصبانی را هم دوست دارم! حتی اگر تمامِ روز از تخت خوابش جدا نشود و فقط غر بزند، باز هم به نظرم جذاب است. :) 

ولی خب، من تصویر کوچکِ گوشه ذهنتان را دوست دارم! حتی اگر کمرنگ باشد، باز هم فکر میکنم قشنگ است. :) 

راستی گفته بودم دوستانی دارم خوب و لطیف؟! :) 

اینجور مواقع یک چیزهایی می گویند، مثل اینکه ممنون که هستید و چقدر خوشحالم با شما آشنا شده ام و از این قبیل جملات! من میخواهم بگویم:ممنون خدا، که دوستانم را در مسیرم قرار دادی، تا دوباره قدرت بگیرم برای دوست داشتن و عشق ورزیدن :) 

چه دوستانِ خوبی. جانم! 


+دلم میخواهد چشمم به ستاره طلاییِ تان که می افتد،چشمانم برق بزند از این همه حالِ خوب و عشقی که زندگیِ تان را در برگرفته است، من که میدانم، روزی میرسد، که همه مان، فاصله ها را کنار می گذاریم، می نشینیم دورِ هم و عشق میخوریم :) 

حاضرید بگوییم، به امیدِ آن روز؟ :) 




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فرش و تابلو فرش ماشینی کاشان گروه فنی مهندسی آرکام نمونه سوالات فنی حرفه ای مانتو دوز با جواب نمایندگی کولرگازی اسپلیت گری در شیراز لختی تامل تلویزیون مینو گرافیک گروه تخصصی اجاره ماشین در کیش دلِ بیقراران Josue